علی (علیه السلام) و کاسب بی ادب:
در ایامی که امیرالمومنین (علیه السلام) زمامدار کشور اسلام بودند، اغلب به سرکشی بازارها می رفتند و گاهی به مردم تذکراتی می دادند.
روزی از بازار خرما فروشان گذر می کردند، دختر بچه ای را دیدند که گریه می کند، ایستادند و علت گریه اش را سۆال کردند. او در جواب گفت: آقای من یک درهم داد خرما بخرم، از این کاسب خریدم به منزل بردم امّا نپسندیدند، حال آورده ام که پس بدهم کاسب قبول نمی کند.
حضرت به کاسب فرمود: این دختر بچه خدمتکار است و از خود اختیاری ندارد، شما خرما را بگیر و پولش را برگردان.
کاسب از جا حرکت کرد و در مقابل کسبه و رهگذرها با دستش به سینه امام علی (علیه السلام) زد که او را از جلوی دکانش رد کند.
کسانی که ناظر جریان بودند آمدند و به او گفتند، چه می کنی این علی بن ابیطالب (علیه السلام) است!!
کاسب خود را باخت و رنگش زرد شد، و فوراً خرمای دختر بچه را گرفت و پولش را داد.
سپس به حضرت عرض کرد: ای امیرالمومنین (علیه السلام) از من راضی باش و مرا ببخش.
حضرت فرمود: چیزی که مرا از تو راضی می کند این است که: روش خود را اصلاح کنی و رعایت اخلاق و ادب را بنمایی.
برچسب : نویسنده : akhlaghemadresei بازدید : 291